گزارش تصویری از یک اخراج پیش بینی نشده

 

گزارش تصویری از یک اخراج پیش بینی نشده

 امیرحسین دفاع دوست داشتنی امیر قلعه نویی در کسری از دقیقه از زمین اخراج می شود. اخراج صادقی که به واسطه علاقه و اعتقاد عجیب قلعه نویی در لیست بیست و سه نفره تیم ملی ماند، غیرمنتظره ترین حاشیه ای است که می شد اتفاق بیفتد. در حالی که خبر رسیده بود بزرگترهای تیم از جمله رحمان رضایی و وحید هاشمیان پشت سر سرمربی صفحه گذاشته اند، جو ناآرام اردو به وسیله یک بازیکن ذخیره به نقطه جوش رسید. آیا باید باز هم منتظر باشیم؟

 جواب قلعه نویی به انتقاد احتمالی امیرحسین صادقی فقط یک کلمه است؛ «اخراج».

کسی اعتراضی ندارد. حداقل رو در رو خبری نیست. اگر عکس کمی این ورتر بود می شد حدس زد بعضی ها زیر لب چه می گویند

رسول خطیبی و کیانوش رحمتی هم به بازیکن اخراجی زل زده اند. به نظر، آنها منتظر عکس العمل امیرحسین هستند

نمای بسته از امیرحسین صادقی. او هنوز ثانیه ای تا عکس العمل پایانی فاصله دارد

ضربه محکم به جعبه بطری آب آخر کار امیرحسین صادقی است. کسی که قبل از رفتن به مالزی به رفقا گفته بود حتماً بازی می کند

***

عکس ها؛ عباس کوثری، شرق

وام مسکن

حدود 3 سال قبل هر کس به من میگفت برو پولاتو بزار بانک مسکن برای وام مسکن بهش میگفتم برو بابا خونه کی میخواد هر وقت بخوای میشه یک وام خرید و صاحب خونه شد

اوایل سال قبل بود سال 85 دیدیم خوب ما هم بریم پولامونو بزاریم یک وام مسکن بگیریمو کوشه دولتمردا کر صاحب خونه شیم

رفتیمو خودمونو تکوندیمو تا 6 میلیون جور کردیم و دادیم این بانک مسکن تا بلکه سال دیگه 10 اردیبهشت بتونیم یک وام مسکن بگیریمو شاید اگر آقایون بزارند یه خونه بخریم

1 ماه گذشت 2 ماه گذشت 3 ماه گذشت 4 ماه گذشت 5 ماه گذشت 6 ماه گذشت 7 ماه گذشت 8 ماه گذشت 9 ماه گذشت 10 ماه گذشت 11 ماه گذشت 12 ماه گذشت

بالاخره نوبت وام ما شد بماند چه مشکلاتی تو این یک سال این بانک مسکن سر ادما در نیاورد که خودش یک کتاب میشه

با خوشحالی 10 اردیبهشت رفتم بانک مسکن که ببینم مدارک چی میخواهد تا این وام لعنتی را بگیریمو صاحب خونه بشیم

دمش گرم یک کارمند بدرد بخور داشت که حداقل جواب درستو حسابی داد

گفت شما فقط 20 روز وقت دارید سریع خونه بخرید و گرنه باید یک 6 ماهه دیگه هم منتظر بمانید تا بتونید دوباره وام بگیرید

وقتی که یه کم بیشتر پرسیدم دیدم این شورای پول و اعتبار و بانک مسکن و یک عدده احمق و الاغ یک تصمیم جدید گرفتنو اون اینکه به جای 6 میلیون 1 سال باید 9 میلیون 1 سال بذاری بانک تا بانک بعد از یک سال لطف کنند و به شما وام بدهند

همون جا یک حال حسابی به بانک و هر چی مسئول یادم دادم تا این ذلم یک کم خنک شد بعدش که اومدم بیرون دیدم ای دل غافل حالا من چه جوری خونه پیدا بکنم

توکل کردم به خدا با خودم گفتم از امشب میگردمو بلکه تا 20 روز آینده یه خونه پیدا میکنم دیگه

آقا از شب شروع کردم به گشتن هر چی بیشتر گشتم کمتر به نتیچه رسیدم و تازه فهمیدم چه مصیبتی سرمون اومده این دولت خدمت گذار چنان کرده که خوارو مادر مردم را با هم وصلت  داده که من آز همان شب دولت خدمت گذار را دولت قیمت گذار نهادم

 بابا نامردای حروم زاده ............................ (این جاهارو هر چی فحش بلدین قرار بدین) دقیقا 1 سال قبل یک خونه 62 متری را 30 میلیون نخریدم چون وام نداشتم و نخواستم وام بخرم اما امسال به همت دولت قیمت گذار همون خونه با رشد 120 درصدی به بالای67 میلیون رسیده

 

تو تهران که یک 35 متری هم پیدا نکردم گفتیم بریم کرج یک روز با 3 نفر از دوستان رفتیم کرج

ای بر پدر و مادرتون لعنت دیدم اونجا هم پیدا نمیشه گفتیم جهنم بریم شهر خودمون یک چند روزی هم اونجا گشتم و هر چه بیشتر گشتم کمتر به نتیجه رسیدم

تاریخ شد 1 خرداد که بانک اعلام کرد برای وام یک 6 ماه دیگه باید صبر کنید حالا شما حساب کنید نرخ تورم را بعد از جیره بندی بنزین و گران کردن آن و حساب کنید نرخ خونه 40 میلیونی الان را که فکر کنم تا موقع آماده شدن وام تو آبان ماه  یه 60 میلیونی شده دیگه(البته به همت دولت قیمت گذار )

به همین خاطر من کارم شده بعد از نمازقبل از نماز قبل از خواب بعد از خواب و تمام ساعات بیکاری  دعا کردن هرچه دولتمرد تو این مملکت که انشالله خوارو مادر همشون وصلت بخوره وبه درک واصل بشن

 

 

دعای مخصوص سال نو

دعای مخصوص سال نو

  1. خداوندا 100 ملت آفریدی و ما را عضو هیچ کدام قرار ندادی تو را شکر می گوییم که اینگونه قدر خوشی نداشته را به ما فهماندی
  2. خداوندگارا همه ممالک دنیا را به سمت پیشرفت رهنمون شدی ، ما را عقب گرد فرمودی تو را شکر میگوییم که لذت زندگی در صدر اسلام و حتی جاهلیت قبل ار آن را به ما نمودی
  3. خداوندا اگر چه شکمهایمان گشنه است اگر چه حقوقی نمیگیریم اگر چه هزار آرزو در یک جیب و هزارتومان در جیب دیگر داریم تورا شکر میگوییم که ما را ازنعمتهای انرژی اتمی برخوردار خواهی کرد و ما را درچشم دشمنان حسود همچون خاری قراردادی .فقط خداوندا کاری نکن که ما را از چشم بیرون بیاورند و در زباله دان بیندازند
  4. خداوندا اگرچه ما را اجازه آزادی نفرمودی تو را شکر میگوییم که طعم تلخ اسارت در کشور خود را چشاندی که در عاشورا یاد بازماندگان خاندان پیامبر را عزیزتر بداریم
  5. خداوندا تو را شکر میگوییم که پول و ثروت را همه به عربستان دادی ولی در عوض ما را در اسلام ناب غوطه ور ساختی و اینگونه عدالت فرمودی
  6. خداوندا اگر آزادی نداریم اگر هر روز بر سرمان میکوبند لااقل چندین مجلس داریم و هر سال دعوت چوپانان جامعه را لبیک گفته رای می دهیم پروردگارا تو را شکر میگوییم که به ما انجام واجبات اعطا نمودی
  7. خداوندگارا تو را شکر می گوییم که به ما نجابتی همانند اسبان ، وفاداری همچون سگان ، اجماعی همچون گوسپندان و هوشی همچون ماهیان آموختی و بدین وسیله اشرف مخلوقات خود کردی
  8. گویند اگر کسی در عمر خود جهاد نکند و آرزوی آن را نیز نداشته باشد کفر ورزیده خداوندا تو را شکر می گوییم که 1000 دشمن برایمان آفریدی و هر روز به تعدادشان می افزایی طوری که هر روز مرگ خود را در مقابل چشم داریم و جز جهاد در راه تو راهی نداریم
  9. خداوندگارا وارثان سنت انیشتن را بر ما مسلط نمودی که دانشمان بسیار افزودند . پروردگارا به کدامین ملت اینگونه لطف نمودی که وارثان سنت دانشمندان را بر آنان رهبر قرار دهی
  10. خداوندا ملت ما گرسنه اند اگر چه نان نفت بر سر سفره ما نیاوردی ولی ما را نعمت کارت هوشمند دادی که اسراف نکنیم و اینگونه از گناهان بر حذر داشتی تو را شکر میگوییم
  11. پروردگارا اگر چه در این سی سال در کارخانه ها را یکسره بستی ولی در هزار مسجد گشودی تو را شکر می گوییم که معنویت را به ما هدیه دادی
  12. پروردگارا به دستان لرزان روشنفکران این مملکت بنگر ای تو که هر روز نعمت دیدن روز قیامت را به آنها ارزانی داشتی
  13. خدایا همه پا برهنه ایم ولی شادمان منتظر نیروگاه اتمی میمانیم تا دردمان دوا نماید تو را شکر میگوییم که دروازه های خیال را بر ما گشودی
  14. چنان پایه های شوکت ما را بلند نمودی که تمام مملکت فرنگ بر ما شوریدند . خداوندگارا تو را شکر می گوییم اما بد نیست کمی تعدیل می داشتی؟

هر چه بگویم کم است از محبتهای هر سال تو اما امسال ما را خواهشیست از درگاهت که بیا و بزرگی کن این همه نعمت را در این مکان متمرکز نکن که شاید از چشم زخم حسودان ما را گزندی رسد .بیا لطف کن این آبادگران را مملکتی دیگر محض عمران بنما ، اصلاح طلبان را سرزمین دیگری محض اصلاح از آسمان بفرست .لذت جهاد را بر امثال مردم عربستان بچشان . حماس را قیمی دیگر اعطا فرما . پول نفت مال تو ، ما را قدری میوه ارزان مرحمت کن . اتم را همه به امرای فرنگ ببخش از برای ما همان کمی آرامش مقدر فرما. تمدن 2500 ساله نمی خواهیم مردم ما را کمر فکر هوشمندانه عنایت فرما . چوپان نخواستیم گوسپندی ما را درمان نما.  خداوندا معنویاتمان چنان زیاد شده که پاسبانهای سر گذر قطاع الطریق گشته اند دیگر معنویت کافیست ما را کمی آزادی عنایت فرما . پروردگارا میبینی که هر چه تو نعمت می دهی ما به نصف قانع شدیم لطف بنما این نصفه را عنایت کن و لطف از این فراتر منما

تو شکست خوردی ژنرال!

 

تو شکست خوردی ژنرال!

او که در مدت چند ماه تمام فوتبال ایران را پشت قباله خود انداخته بود. به فاصله چند روز همه چیز را از دست رفته دید؛ آقای امیر قلعه‌نویی.

پدیده «قلعه‌نویی» در کمتر از یک سال فوتبال ایران را بلعید. او پس از این‌که استقلال را قهرمان کرد، در مدت کوتاهی به همه‌کاره تیم قهرمان و نماینده ایران در لیگ قهرمانان آسیا و البته سرمربی تیم ملی ایران تبدیل شد.

اتفاقاتی که او را به این‌جا رساند و اتفاقاتی که در یک ماه گذشته جایگاه قلعه‌نویی را متزلزل کرده، چندان هم رسانه‌ای نشده. بماند که همه از جلوی پرده خبر دارند و کسی تا حالا سراغ پشت پرده نرفته.

پیش پرده
امیر قلعه‌نویی پس از گذراندن یک پروسه سه ساله، استقلال را قهرمان لیگ برتر ایران کرد. البته او باید مدیون شانس خودش هم باشد. قلعه‌نویی در پایان وعده سه ساله‌ای که برای قهرمانی تیم داده بود، جام را مال خود کرد، هر چند که یک سال پس از تصاحب جام افشا کرد حتی یک عکس هم با جام قهرمانی نینداخته!

خوش شانسی او به این‌جا ختم نشد. برانکو در جام جهانی نمایشی داشت که ترجیح داد دیگر به ایران بر نگردد. سرمربی بعدی کسی نبود جز امیر قلعه‌نویی. او به همراه تیم ملی، بدون باخت به جام ملت‌های آسیا صعود کرد تا به محبوبیت خوبی برسد.

اما پس از آن، سهل‌انگاری در ارسال به موقع لیست سی نفرة بازیکنان استقلال، کاری کرد که پایه‌هایی که امیر قلعه‌نویی در شش ماه گذشته در فوتبال ایران برای خودش ساخته بود، خراب شود. کار به جایی کشید که او پس از حذف قطعی استقلال از لیگ قهرمانان همراه نجف‌نژاد و دوست‌صمیمی‌اش نظری‌جویباری از مدیریت استقلال استعفا بدهند.

پرده اول


امیر قلعه‌نویی آدم رفیق‌بازی است و چهار سال پیش، وقتی فاتحه منصور پورحیدری در استقلال خوانده شد، همین رفقا توانستند او را از استقلال اهواز به استقلال تهران بیاورند.

او در سال ابتدایی نشستن روی نیمکت تیم، یک مرتبه در فینال جام حذفی مغلوب سپاهان شد و دفعة بعد در بازی نهایی لیگ برتر در کورس با پاس، قهرمانی را به این تیم داد، اما پس از هر دو شکست توی استادیوم تشویق شد.

در سال دوم هم وقتی تیم به شاهین بوشهر باخت و از جام حذفی کنار رفت یا حتی زمانی که در لیگ برتر پایین‌تر از فولاد و ذوب‌آهن تیم سوم جام شد، تماشاگران استقلال کلمه‌ای علیه قلعه‌نویی شعار ندادند. این ماجرا در سطحی‌ترین برداشت می‌توانست محبوبیت قلعه‌نویی بین تماشاگران را به اثبات برساند.

محبوبیت او پس از قهرمانی استقلال هم افزایش یافت تا بالاخره در نظرسنجی سایت رسمی باشگاه استقلال تا چند روز پیش در صدر جدول قرار بگیرد. پشت پرده: قلعه‌نویی باید محبوبیت خودش را مدیون لیدرها باشد. او حتی در فصلی هم که روی نیمکت استقلال اهواز می‌نشست، با لیدرهای استقلال رابطه خوبی داشت، به حدی که هر وقت در استادیوم آزادی تیم پورحیدری بد بازی می‌کرد، روی سکوها همه امیر قلعه‌نویی را تشویق می‌کردند.

البته مدتی بعد، پشت پرده این ماجرا لو رفت. «شاهرخ» لیدر استقلال اعتراف کرد که قلعه‌نویی در آن سال سر مسابقات استقلال با موبایل، آن‌ها را هدایت می‌کرد و حتی با تراول از خجالت آن‌ها در می‌آمد. شاهرخ و رفقایش حتی در سال ابتدایی حضور قلعه‌نویی در استقلال هم حسابی هوایش را داشتند.

وقتی در آخرین بازی لیگ83 قلعه‌نویی در استادیوم آزادی به همراه 50 هزار تماشاگر، قهرمانی را به پاس در ورزشگاه دستگردی واگذار کرد هم تماشاگران دست از تشویق او بر نداشتند؛ اتفاقی که با وجود از دست دادن قهرمانی در تاریخ فوتبال ایران بی‌سابقه بود.

هر چند که پس از افشاگری شاهرخ، رابطه بین قلعه‌نویی و گروهی از لیدرها شکرآب شد و حتی در بازی استقلال – برق شیراز در سال84 وقتی تیم در استادیوم آزادی دو گل از رقیب خورد، لیدرها علیه قلعه‌نویی شعار دادند، ولی با خوش‌شانسی قلعه‌نویی، تیم در ربع ساعت پایانی مسابقه، سه گل زد تا ورق به نفع قلعه‌نویی برگردد.

پس از آن بازی، هر وقت تیم عقب می‌افتاد و لیدرها می‌خواستند جو را علیه قلعه‌نویی برگردانند، تماشاگران تن به این قضیه نمی‌دادند. لیدرها در بازی با برق سنگ رو یخ شده بودند و قلعه‌نویی به مرد ثانیه‌های پایانی هر مسابقه شهرت پیدا کرده بود. این داستان با قهرمانی استقلال در سومین سال حضور قلعه‌نویی ختم شد.

پرده دوم


تنها دو هفته به مسابقه ایران با سوریه در مقدماتی جام ملت‌های آسیا مانده بود که داریوش مصطفوی دبیر کل موقت فدراسیون برای اصرار روی واژه «خردجمعی»، انتخاب سرمربی تیم ملی را به یک جمع پنجاه نفری از مربیان و کارشناسان فوتبال سپرد. در این انتخابات، قلعه‌نویی بالاتر از مجید جلالی و محمد مایلی کهن توانست سرمربی تیم ملی شود.

پشت پرده:گویا قلعه‌نویی پیش از این انتخابات با رایزنی توانسته بود رأی تعدادی از مربیان را مال خود کند. رسول کربکندی، محمود یاوری و گروهی از مربیان که قلعه‌نویی را قبول داشتند، حتی برای او رأی هم جمع کردند.

با این حساب اصلا عجیب نبود که او در رقابت با مجید جلالی انزواطلب که با کمتر کسی رفاقت سنگین دارد و محمد مایلی‌کهن که با نیمی از آدم‌های فوتبال مشکل دارد، برنده شود. البته قلعه‌نویی با کادر فنی پر و پیمانی که جمع کرد، کسانی را که در انتخابش نقش داشتند، وارد بازی کرد. مارکار آقاجانیان آنالیزور شد.

منصور ابراهیم‌زاده آنالیزور، ناصر ابراهیمی دستیار، افشین پیروانی کمک، و کریم بوستانی مربی گلرها. البته چند نفر دیگر هم دعوت به کار شدند که به خاطر قبول نداشتن قلعه‌نویی نیامدند. بزرگ‌ترین اسمی که از همکاری با قلعه‌نویی سرباز زد، جلال چراغپور بود؛ کسی که قلعه‌نویی را اصلا در قامت سرمربی تیم ملی نمی‌دید. به هر حال قلعه‌نویی با این سیاست می‌خواست با به کار گرفتن تمام فعالان فوتبال ایران در تیم ملی، عملا تعداد منتقدان خود را به صفر کاهش بدهد.

پرده سوم


تورنمنت دوستانه امارات، چندان برای قلعه‌نویی خوش‌یمن نبود. او اولین شکست خودش در یک بازی ملی را مقابل هامبورگ تجربه کرد و البته پیروزی مقابل اشتوتگارت هم نتوانست چندان ورق را به نفع او برگرداند. اما مشکلات اصلی، پس از بازگشت به ایران سراغ قلعه‌نویی آمد. اتهام حضور چند لیدر و حتی مدیر یک چلوکبابی در سفر امارات، کار قلعه‌نویی را ساخت.

پشت پرده: چند لیدری که در سفر امارات همراه تیم ملی بودند، لیدرهای استقلال اهواز بودند که چهار سال پیش، وقتی قلعه‌نویی در اهواز مربی بود، با بوق‌هایشان حسابی او را شرمنده می‌کردند. به هر حال، قلعه‌نویی در این سفر می‌خواست از شرمندگی آن‌ها دربیاید. گویا پول بلیت سفر این چند نفر را قلعه‌نویی از جیب خودش داده، اما وقتی آن‌ها در دوبی سرگردان شدند و جایی برای خواب نداشتند، امیر خان اتاقی را که برای لژیونرهای اماراتی تیم ملی در هتل رزرو شده بود، به آن‌ها داد.

لژیونرهای اماراتی آن اردو با هماهنگی قلعه‌نویی به منزل‌شان که تنها نیم ساعت با هتل فاصله داشت، می‌رفتند و با این حساب اتاق آن‌ها به چند لیدر اهوازی رسید. البته قلعه‌نویی در دفاع از این کار خودش رو کرده که اگر این لیدرها در هتل نمی‌خوابیدند، 5 هزار دلار هزینه اضافی روی دوش فدراسیون می‌افتاد.

 اما گویا مدیر یک چلوکبابی که مایلی‌کهن می‌گوید همراه تیم ملی به سفر امارات رفته هم کسی نبوده غیر از حاج  آقا، ک ‌مدیر رستوران ل.ط  تهران؛ کسی که رفاقت نزدیکی با قلعه‌نویی دارد و می‌گویند در سفر تیم ملی به تایوان و سوریه و کره جنوبی هم همراه تیم ملی بوده. ظاهرا او حتی آشپز رستورانش را هم با خودش برده تا بازیکنان تیم ملی در این سفرها غذای دستپخت آشپز رستوران مشهور را بخورند.

البته  همراهان تیم ملی روایت می‌کنند که توی سفر آخر، حاجی آشپزش را همراه نداشته و انگار حتی بلیت سفر به دوبی را هم خودش خریده. هرچند که قلعه‌نویی ادعا می‌کند که مدیر رستوران در سفر به تایوان و کره و سوریه هم بلیت را خودش می‌خرید و عاشقانه به تیم ملی خدمت می‌کرد.

پرده چهارم


قلعه‌نویی که از یک ماه پیش مدیر سازمان فوتبال استقلال شده بود، در ارتباط با «نود» پیش از سلام و احوال‌پرسی گیر می‌دهد به این‌که مایلی‌کهن در توصیف بستن قرارداد یونگ با استقلال گفته بود: «استقلال برای مرفاوی هوو آورده!» دعوای کلامی آنها به جاهای باریک کشید. این جنگ حتی در مطبوعات هم ادامه پیدا کرد تا این‌که همه در آن حق را به مایلی‌کهن دادند.

پشت‌پرده: با این‌که همه تصور می‌کنند مایلی‌کهن پس از انتصاب قلعه‌نویی به عنوان سرمربی تیم ملی، ارتباط خوبی با او نداشته، اما حتی تا پیش از ماجرای برنامه «نود» امیرخان با حاجی تماس تلفنی داشته و آن‌ها با هم گل می‌گفتند و گل می‌شنیدند. از آن‌جا که مایلی‌کهن اصلا قابل پیش‌بینی نیست.

آن شب بند می‌کند به امضای قرارداد با یونگ. اصلا هم پیش‌بینی نمی‌کند که قلعه‌نویی روی خط بیاید و با او دهان به دهان شود. به‌هرحال مایلی‌کهن چند روز بعد در یک مصاحبه گفت: «قلعه‌نویی در خلوت شانه مرا می‌بوسد.» و البته کمی بعد از آن قلعه‌نویی در آن جنگ زرگری مغلوب شد.

پرده پنجم


پس از جنجال مایلی‌کهن، نوبت به دیگران رسید که به قلعه‌نویی بند کنند. قلعه‌نویی، هم سرمربی تیم ملی بود و هم مدیر سازمان فوتبال استقلال. این اتفاق در فوتبال ایران که چند سالی می‌شود حسابی به واژة «دوشغله» حساسیت نشان می‌دهد، اصلا قابل تحمل نبود. غیر از مایلی‌کهن، دیگرانی مثل حسن روشن، منصور پورحیدری، حمید درخشان، فرشاد پیوس و گروه زیادی از مربیان شاغل و بیکار فوتبال ایران هم  علیه قلعه‌نویی حرف زدند.

پشت‌پرده: این‌که در فوتبال ایران مربیان بیکار و یک شغله علیه مربیان دوشغله صفحه بگذارند، اتفاق جدیدی نیست و پشت پردة چندانی هم ندارد. به‌هرحال، آن‌ها به قلعه‌نویی به چشم کسی نگاه می‌کردند که یک فرصت شغلی را از آنها گرفته. اما واکنش مقداد نجف‌نژاد به این انتقادها جالب بود.

حسابی پشت قلعه‌نویی را گرفت تا همه بفهمند ماجرای پیشنهاد مدیریت سازمان فوتبال استقلال به قلعه‌نویی، یک سیاست کاملا استراتژیک از سوی مدیر استقلال بوده. وقتی استقلال از زیرپوشش وزارت رفاه درآمد، قلعه‌نویی دنبال این بود که نجف‌نژاد را از مدیریت استقلال کنار بگذارد و جای آن را با قریب و نظری جویباری پر کند.

او احتمالا قدرت این کار را هم داشت، چراکه نجف‌نژاد احساس خطر کرد و پست مدیریت سازمان فوتبال را به قلعه‌نویی داد تا خودش در تیم بماند. با این اتفاق، تمام اختیارات فنی تیم به دست قلعه‌نویی افتاد؛ اتفاقی که مدتی بعد به ضررش تمام شد.

پرده ششم


استقلال باید تا بیست و یک بهمن لیست سی‌نفری خودش را برای AFC می‌فرستاد. اما چهار روز پس از گذشت این موعد، سایت اختصاصی AFC خبر داد که استقلال به خاطر نرساندن لیست بازیکنانش به AFC‌ از مسابقات لیگ قهرمانان آسیا حذف شده.

پشت‌پرده: واقعیت ماجرا را دیگر هرکسی شنیده. می‌گویند لیست دست قلعه‌نویی بوده و او برای این‌که جاسم کرار عراقی و دو بازیکن کامرونی و تئودور   ‌یونگ را به لیست اضافه کند، آن را چند روز پیش خودش نگه داشته، موضوعی که خودش آن را دربرنامة 90 تکذیب کرد. حتی وقتی شاهین رحمانی عضو ایرانی کمیته ارتباطات به او هشدار می‌دهد که لیست را سر وقت به مقر کنفدراسیون فوتبال آسیا بفرستد، چندان جدی نمی‌گیرد.

پرده هفتم


اما چند روز پس از حذف استقلال از لیگ قهرمانان، بخش خبری 20:30 گفت‌وگویی از قلعه‌نویی پخش کرد. در این گفت‌وگو قلعه‌نویی در جواب این سؤال که «چرا باوجود گذشت دو روز از مهلت AFC هنوز لیست را به AFC نفرستاده‌اید؟» جواب داد: «فوقش جریمه نقدی می‌دهیم.» این گفت‌وگو در چند روز بعد در تمام بخش‌های خبری در همه شبکه‌های تلویزیونی ایران پخش شد.

پشت پرده: گویا در این جریان رسانه‌ای تعمدی هم وجود داشته. ماجرا برمی‌گردد به آن شبی که قلعه‌نویی و مایلی‌کهن در «نود» با هم درگیر شدند. گویا مدتی پیش از آن، وقتی گروهی از مربیان فوتبال را برای «نقد نود» به صداوسیما دعوت کرده بودند، پورمحمدی رئیس شبکه سوم از آنها خواسته که از این به بعد در «نود» کمی بیشتر رعایت کنند.

انگار تعدادی از سوتی‌های مربیان را هم که در «نود» داده شده و «نود» را به مرز تعطیلی برده، برای آنها گفته‌اند تا آنها دیگر کمی مراعات کنند.

 ولی تنها ده روز پس از آن برنامه، قلعه‌نویی در «نود» حرف‌هایی زد که کسی باور نکرد و مدیران صداوسیما را حسابی عصبانی کرد. به هرحال پس از این‌که آن مصاحبه از آرشیو خبری صداوسیما بیرون کشیده شد، مدیران رضایت دادند که آن گفت‌وگو در تمام بخش‌های خبری پخش شود تا قلعه‌نویی دیگر مراقب حرف‌زدن خودش باشد.

پرده هشتم


قلعه‌نویی پس از افتضاحی که در فرستادن لیست استقلال به AFC پیش می‌آید، اعتراف می‌کند که سرش شلوغ است و پس از این می‌خواهد کمتر به استقلال بپردازد و سراغ تیم ملی برود. حتی وعده استعفا از مدیریت سازمان فوتبال استقلال را هم می‌دهد.

پشت‌پرده: سازمان تربیت‌بدنی پس از آن ماجرا، برای قلعه‌نویی پیغام می‌فرستد که از مدیریت سازمان فوتبال استقلال کنار بکشد. اما این، تمام ماجرا نیست. قلعه‌نویی چندان بابت نشستن روی نیمکت تیم ملی هم اطمینان ندارد.

محسن صفایی فراهانی که گویا تا ژانویه 2008 رئیس کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال خواهد بود، چندان روی قلعه‌نویی نظر ندارد و می‌خواهد یک مربی خارجی بزرگ را برای جام ملت‌های آسیا به ایران بیاورد.

با این سناریو، قلعه‌نویی، هم از استقلال می‌ماند هم از تیم ملی. بماند که قلعه‌نویی در مدت اخیر در باشگاه استقلال به نفوذ زیادی رسیده و حتی با توصیه او نام «مبلمان...» روی پیراهن‌های استقلال خورد. کسانی که قلعه‌نویی را می‌شناسند، می‌دانند مبلمان خ  نمایشگاه لوازم آقای خ  در خیابان ولیعصر  است که اصلا پاتوق عصرگاهی امیرخان  به حساب می‌آید.

البته گویا آنها برای هر بازی، 25 میلیون تومان به حساب باشگاه استقلال ریخته‌اند. باوجود این، قلعه‌نویی انگار دیگر در استقلال جایی ندارد. در اولین حرکت پس از دیرفرستادن لیست، «ایرانسل» جای مبلمان خ  را روی پیراهن استقلال می‌گیرد.

پرده آخر


تنها شانس قلعه‌نویی برای بازگشت به فوتبال، ماندن در تیم ملی است. اگر او در تیم ملی بماند و بتواند در تیر 86 در جام ملت‌های آسیا تیم را قهرمان کند، احتمالا تمام این اتفاقات فراموش می‌شود. ولی اگر قلعه‌نویی از تیم ملی هم بیرون گذاشته شود، او دیگر هیچ نقشی در فوتبال ایران نخواهد داشت.

با این سناریو تنها پس از گذشت سه سال از پدیده «قلعه‌نویی»، او از جریان روز فوتبال کنار گذاشته می‌شود. به‌هر حال او دیگر نه در استقلال جایگاهی دارد و نه در تیم ملی پایه‌های مستحکمی.

منبع

سال ها در انتظار یک فیلم ترسناک

این روزها برای اولین بار یک فیلم سینمایی از سری فیلم های سینمای وحشت در سینما فرهنگ اکران شده است که بسیاری از علاقمندان به این ژانر را خوشحال کرده و استقبال خوبی از این فیلم شده است.

فیلم سینمایی Grudge (کینه)، محصول ژاپن، از ژانر سینمای وحشت به کارگردانی تاکاشی شیموزو و نویسندگی تاکاشی شیمیزو و استفن سوسکو و همینطور بازی سارامیشله گلار، جیسن بر، ویلیام ماپوتر، کلی دووال، بیل پولمن هر شب، ساعت ۱۱ به وقت تهران در سینما فرهنگ اکران می شود

کینه محصول سال ۲۰۰۴ است که توسط شرکت کلمبیا و سونی پیکچرز در ۹۲ دقیقه ساخته شده البته نسخه ای که در ایران به نمایش در آمده است کمتر از هشتاد دقیقه بود. بودجه ساخت فیلم ۱۰ میلیون دلار بوده و تاکنون ۱۴۰ میلیون دلار فروش داشته است.

قبل از این فیلم هایی از قبیل kill bill به نمایش در آمده بود اما سر و صدایی که اکران کینه به دنبال داشت با فیلم های قبلی که غالبا در دسته فیلم های خشونت آمیز قرار می گیرد قابل مقایسه نیست. فیلم هایی که تا به حال در ایران اکران شدهاند بیشتر با خونریزی یا صحنه هایی که چندش آور است همراه بوده نه صحنه های ترس آور. چند سال فیلم دیگران تنها برای دو بار آن هم در بخش خارجی جشنواره فیلم فجر روی پرده سینما به نمایش در آمد که نمایش آن هم بیشتر نصییب اهالی سینما شد نه مردم عادی.

کینه داستان مردی را روایت می‌کند که از سوی یک شرکت ژاپنی استخدام می‌شود تا روی پروژه‌های مالی این شرکت کار کند. همین امر باعث می‌شود او همسر و مادرش را به همراه خود به توکیو بیاورد. آنها در خانه‌ای ساکن می‌شوند و پس از مدتی درمی‌یابند در این خانه تنها نیستند. ساکنان قبلی این خانه که دیگر در قید خیات نیستند کسانی را که بعد از آنها برای زندگی به این خانه می آیند راحت نمی گذارند.

 

سال ها در انتظار یک فیلم ترسناک

بلیت های سالن کوچک سیصد نفره سینما فرهنگ از دو روز قبل به فروش رفته است. آنهایی که سال ها منتظر بودند تا یک فیلم ترسناک را روی پرده سینما ببینند از دو روز قبل بلیت گرفته اند و با هیجان درباره کینه حرف می زنند. گاهی صدای جیغی از گوشه ای از سالن انتظار می آید دوستان دارند قبل از شروع فیلم همدیگر را می ترسانند. احسان آیندی که برای دومین بار به اینجا آمده تا فیلم را ببیند می گوید: «برید این فیلمو ببینید. با دیدن فیلم در خانه اصلا اصلا قابل مقایسه نیست. وجود صدای دالبی تاثیر زیادی دارد. وقتی صحنه ترسناک نشان می دهد عکس العمل جمع خیلی حالب است. این بار می خواهم بقیه را بترسانم.»

تقریبا همه صندلی ها پر شده است. با اولین صحنه ترسناک فیلم و جیغ جمعیت سه چهار نفری بلند شدند و از سینما رفتند بیرون صدای هوی جمعیت آنها را همراهی کرد تا زودتر از سالن خارج شوند.

پایان مبهم فیلم و عدم وجود یک داستان خطی یا قهرمانی که بتواند دیگران و خودش را از این شرایط هولناک رها کند، از مواردی است که این فیلم را در نگاه بیننده جذاب تر می کند. جوان های ایرانی ای که برای اولین بار یک ترس دسته جمعی را تجربه می کردند، بعد از پایان هر صحنه ترسناک دست می زنند و هورا می کشند. گاهی از گوشه ای از سالن کسی صدای گربه یا صدای کشیده ای شبیه آنچه با آمدن روح سرگردان پخش می شود، در می آورد و بقیه را به خنده می اندازد.

شیرین کاری مسئول سینما و یک صحنه ترسناک واقعی!

تقریبا دقایق پایانی فیلم درست جایی که چراغ های راهرویی که هنرپیشه اول فیلم در آن ایستاده بود روشن و خاموش می شد و پشت سرش روح زن سرگردان داشت به او نزدیک می شد، چراغ های دیواری و کمرنگ سالن که نور کمی داشت چند بار روشن و خاموش شد. چند نفری از جا بلند شدند و همه با هم جیغ کشیدند. همه دور و برشان را نگاه می کردند. داشتند به دنبال روخ سرگردان در سالن سینما می گشتند. تقریبا همه ایمان داشتند که او اینجاست. بعید به نظر می رسد روشن و خاموش شدن چراغ ها اتفاقی و درست هم زمان با همان صحنه مشابه در فیلم بوده باشد. چند نفری بلند شده بودند و اتاق کنترل و فرمان را می پائیدند تا ببینند آنجا چه خبر است.

فیلم که تمام شد، دو نفر یک مرد تقریباً ۵۰ ساله را گرفته بودند و داشتند بیرون می بردند. رنگش سفید شده. همین باعث شده جوان تر ها بیشتر از اینکه به دیدن این فیلم آمده اند خوشحال شوند. او زا به هم نشان می دادند و با هیجان درباره فیلم حرف می زدند.

 

شراره به دوستش می گفت: من تنها نمی رم خونه تو هم باید با من بیایی. بعد نیم ساعت نمی توانستم فیلم را تماشا کنم اضطراب داشتم، سرم درد گرفته بود. کتم رو انداخته بودم روم و فیلم رو یواشکی از زیر کت می دیدم. پاهایم را جمع کرده بودم روی صندلی چون می ترسیدم از زیر صندلی یکی پایم را بگیرد.

علی همینطور که دارد از پله های سینما پایین می آید می گوید: «به عمرم اینقدر نترسیده بودم. حالا منی که فکر می کنم به نسبت کمتر از دیگران می ترسم. باور نمی کنید قلبم تو دهنم بود. چندین بار از عکس العمل هام خنده ام گرفته بود .. دستم رو روی صورتم فشار می دادم .. حتی یه جا داد هم زدم یه جا هم که آخرهاش بود دیگه داشتم ضعف می کردم و نگاه نکردم البته به طور غیر ارادی. جلو نشسته بودیم و از همه بیشتر صدا تأثیرگذار بود.»

اما بهرنگ نظر متفاوتی دارد: پیشنهاد نمی کنم کس دیگری فیلم را ببیند. برایم سئوالی بزرگ باقی است که کارکرد و نقش اکران چنین فیلم هایی اون هم در سینمایی مثل سینما فرهنگ چیه؟ به وضوح اثرات خرافه سازی و به خصوص تأثیرات واقعاً مخرب روحی و روانی این فیلم را بر مردم می بینم. با شناختی که از روحیه و شخصیت اکثر مردم جامعه ام سراغ دارم اکران چنین فیلمی را مانند سمی مهلک می بینم که خب اگر کمی واقع گرا باشم نباید زیاد تعجب کنم و یا دنبال جوابی بگردم!»